دوشنبه ۲۴ شهریور ۰۴

مطلب اموزنده

اين سايت در بارهي مطالب اموزنده وجوك است.

مطلب اموزنده

۷۰۵ بازديد

ملانصرالدين....

روزي دوستي از ملانصرالدين پرسيد : ملا ، آيا تا بحال به فكر ازدواج افتادي ؟

ملا در جوابش گفت : بله ، زماني كه جوان بودم به فكر ازدواج افتادم...

دوستش دوباره پرسيد : خب ، چي شد ؟

ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر كردم ، در آنجا با دختري آشنا شدم كه بسيار زيبا بود ولي من او را نخواستم ، چون از مغز خالي بود !!!

به شيراز رفتم : دختري ديدم بسيار تيزهوش و دانا ، ولي من او را هم نخواستم ، چون زيبا نبود...

ولي آخر به بغداد رفتم و با دختري آشنا شدم كه هم بسيار زيبا و همينكه ، خيلي دانا و خردمند و تيزهوش بود . ولي با او هم ازدواج نكردم ...!

دوستش كنجاوانه پرسيد : ديگه چرا ؟

ملا گفت : براي اينكه او خودش هم به دنبال چيزي ميگشت ، كه من ميگشتم !!!

هيچ كس كامل نيست!

 
***

ضرب‌المثل ولزي :   تپه‌اي وجود ندارد كه داراي


 سراشيبي


نباشد!


زندگي هميشه شاد

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.